صــوت قــرآن تــو مـرا کشته
چشـم گــریان تو مرا کشته
زیر چوب اینقدر مخـوان قرآن
لب و دنـــدان تـو مرا کشته
طشت زر داده بر صـدای تو دل
چوب هم گشته از لب تو خجل
کس نگفت این سر امام هداست
لب و دندان سیدالشهداست
بــــر روی ایـــن لــب تــرک خـورده
اثــر بــوسۀ رســـول خداست
خیزران شد جواب قرآنت
پـــدر و مـادرم به قربانت
ای بــه پیشـــانی شکستـۀ تو
چشم اطفال دست بستۀ تو
نیست حق نشستنش روی پا
طفـــل از رنـــج راه خستۀ تو
تــو بگــو ایــن فروغ دیدۀ کیست
تو بگو طفل من گناهش چیست
دست زینب کجا طناب کجا
چنگ و مطرب کجا رباب کجا
یا اخا از تو عذر می خواهم
صوت قرآن کجا شراب کجا
مـن و چنـدین هزار نامحرم
بــه جبیـن سپهــر چیــن افتاد
چه به این رأس نازنین افتـاد
با همین چشمهای خود دیدم
این سر از نیزه بر زمین افتاد
خورد بر هم لبان عطشانش
بـــود بــر لب کــــلام قرآنش
وحـــی از حنجــر تــــو میروید
طشت را اشک دیدهات شوید
لب خشکت که میخورَد برهم
چـــوب هـم بـا تو ذکر میگوید
باز هم لعل لب گشا و بگو
وحـــده لا الـــــه الا هـــــو
مــن بـــه بـــزم یـــزیـد پـــروانـه
دور تــو گشتـــه ام غـــریبانه
تو هم امشب به من عنایت کن
بـــازدیــــدم بیــــا بــه ویرانـه
چه شود نیمه شب پری بزنی
در خـــرابــه به ما سری بزنی