امروز پنج شنبه ، ۹ فروردین ۱۴۰۳
طفل همیشه عاشق، سرباز شیرخواره

 

 

طفل همیشه عاشق، سرباز شیرخواره 
مادر شود فدایت، یک خنده کن دوباره 
می دانم از لب خشک، لبخند بر نیاید 
لب هات بسته مادر با چشم کن اشاره 
وقتی کشید بابا تیر از گلوت بیرون 
شد حنجر تو مثل قرآنِ پاره پاره 
تو شیر خواهی از من، من عذر خواهم از تو 
کز سینه جای شیرم، آید برون شراره 
در خیمه ماه رویان، سوزند همچو خورشید 
کی دیده جان مادر، خون ریزد از ستاره 
بگذار تا بسوزم، بگذار تا بگریم 
بر زخم داغدیده جز گریه چیست چاره 
هر قطره اشک، ما را، موج هزار دریا 
هر لحظه در غم توست صد سال یادواره 
اینجاست جای تکبیر یارب که دیده با تیر 
راه نفس ببندند بر طفل شیر خواره 
مادر اگر بگرید بر زخم تو عجب نیست 
بالله کم است اگر خون، جوشد زسنگ خاره 
هم طفل بود معصوم، هم تیر بود مسموم 
میثم از این مصیبت، خون گریه کن هماره