امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
توبینای منی من از تو دورم

 

تو بینای منی من از تو کورم

تو نزدیک منی من از تو دورم

خطا دیدی عطا کردی هماره

که لطف و رحمتت کرده جسورم

دریغ از نورهای رفته از دست

امان از خانه ی تاریک گورم

تو گفتی من کریمم، من غفورم

تمام هست و بودم رحمت توست

چو در بازار حشر افتد عبورم

مبادا جرم های بی شمارم

به سر ریزند همچون مار و مورم

تو دستم را بگیر از لطف و رحمت

که سر گردان میان نار و نورم

ببخشی یا نبخشی شرمسارم

بخوانی یا نخوانی در حضورم

تویی دارو و تویی درمان دردم

تویی جنّت تویی حورو قُصورم

گرفتم پای تا سر چشم گردم

تو می دانی که بی نور تو کورم

منم «میثم» که با غم های عالم

تویی شادی، تویی وجد و سرورم