امروز جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
ویران سرایم امشب شد میهمان سرایم

ویران سرایم امشب شد میهمان سرایم 
این جا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم 
هر شب صدات کردم امشب دعات کردم 
یا در برم بمانی یا همرهت بیایم 
زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر 
من هم به محضر تو صورت نمی گشایم 
گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم 
دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم 
من دختر حسینم هم سنگر حسینم 
ماه صفر محرم، شام است کربلایم 
خواهم در این خرابه دور سرت بگردم 
دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم 
دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم 
امشب بگو اسیران گریند در عزایم 
کی گفته در خرابه شب ها گرسنه خفتم 
بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم 
دانی چرا عدویم تا حد مرگ می زد 
فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم 
تا دور او بگردم تا دست او ببوسم 
ای کاش همرهت بود عموی با وفایم 
هر چند روسیاهم آلودة گناهم 
مولا بگیر دستم من "میثم" شمایم