خنده به خنجر
وسعت ملک خدا عرصۀ جولان توست
آب حیاتِ حیات در لب خندان توست
بسکه به شوق وصال، سینه گشودی به تیغ
سینۀ مجروح تو، چاک گریبان توست
تاج سر عرشیان، گرد ره زائرت
مهر نماز ملک، خاک بیابان توست
خون گلو آب غسل، خاک بیابان کفن
زخم بدن، پیرهن بر تن عریان توست
گرچه قیامت پر از نالۀ «یافاطمه» است
فاطمه هم نالهاش بر لب عطشان توست
هر دل آتشزده بر تو بوَد یک حرم
هر جگر سوخته شمع شبستان توست
گشته ز روز ازل خون تو تقدیم دوست
ورنه همه تیغها گوشبهفرمان توست
در یم خون پرزدی خنده به خنجر زدی
خون گلو زیر تیغ در لب خندان توست
خواست ببندد عدو، لعل لبت را به چوب
تا صف محشر بلند، نغمۀ قرآن توست
ذکر همه عمر ما زمزمۀ «یاحسین»
اشک شب و روز ما خون شهیدان توست
«میثمِ» دلسوخته، چشم به تو دوخته
در مضامین او از یم احسان توست