امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
یم عشق و وفا را گوهر آمد

 

 

یم عشق و وفا را گوهر آمد 

سپهر سرخ خون را اختر آمد

نهال آرزوی کربلا را

به گلزار ولایت نوبر آمد

امیرالمؤمنین چشم تو روشن

ذبیحت را ذبیح دیگر آمد

بنی هاشم بنی هاشم مبارک

که میلاد علیِّ اصغر آمد

ذبیحان را ذبیح شیرخواره

شهیدان را شهید دیگر آمد

حسین بن علی را آخرین گل

که شد تقدیم حیّ داور آمد

جهان را لاله باران کرده این گل

خزان ها را بهاران کرده این گل

همای وحی طبعم این خبر داد

خدا بر شمس دین قرص قمر داد

به نجل شیر یزدان شیرخواری

زشیران شجاعت، شیرتر داد

عروس فاطمه چشم تو روشن

که نخل آرزوهایت ثمر داد

خدا را یوسف مصر ولایت

به حُسن ماه کنعانت پسر داد

سر نه، مُهر طومار شهادت

پسر نه، رایت فتح و ظفر داد

ببین مادر سفیدی گلویش

خبر از روز ایثار پدر داد

از آن ساعت که چشم خویش بگشود

نگاهش بر سر دوش پدر بود

یم ایثار را گوهر مبارک

سپهر عشق را اختر مبارک

پیام آید زخون هر شهیدی

که میلاد علی اصغر مبارک

شب میلاد مسعود برادر

به سجّاد و علی اکبر مبارک

سکینه با گل لبخند گوید

پسر آورده ای مادر مبارک

طلوع اختر برج ولایت

بر ای آل پیغمبر مبارک

حسین بن علی (ع) چشم تو روشن

محمّد (ص) فاطمه (س) حیدر، مبارک

شفیع محشر کبری خوش آمد

ذبیح کوچک زهرا (س) خوش آمد

زهی طفل و زهی قدر و جلالش

فلک مات و ملک محو کمالش

رخ نورانی اش ماه دو هفته

ملک در پیش رو همچون هلالش

دو دست کوچکش دست خداوند

محمّد (ص) جلوه کرده در جمالش

چنان افکنده شور و حال داده

که مادر گشته محو شور و حالش

پرد بر دوش بابا چون کبوتر

کند سیر الهی الله بال بالش

دهان خویش را ناسشته از شیر

بود آهنگ میدان قتالش

جهان لبریز از هنگامۀ اوست

سپیدیِّ گلو خون نامۀ اوست

مهی سر زد که گردون محو رویش

گلی بشکفت عالم مست بویش

پدر می دید در لب های خاموش

هزاران قصه در سرّ مگویش

نشان می داد کز صبح ولادت

شهادت بود عشق و آرزویش

بنازم طفل شیری را که اسلام

سرافراز است از خون گلویش

به ظاهر طفل و پیران کمالند

گدای آستان، زوّار کویش

ولادت یافت از مادر که بابا

کند با تیر قاتل روبرویش

رود معراج تا با روی گلگون

عروج خویش را می دید در خون

زبس بودش به سر شور شهادت

تبسّم داشت بر لب از ولادت

علی بن الحسین است این کز آغاز

شهادت را نبیند جز سعادت

خدایا این کدامین طفل شیر است

که شیران را دهد درس شهادت

چگونه کودک شیریش خوانم

که بر پیر خرد دارد سیادت

شهادت را از او مهر قبولی

شهیدان را به وی عرض ارادت

نمی دانم بگریم یا بخندم

که امشب هر دو را دانم عبادت

دلم آئینۀ مهر رخ اوست

بخندم یا بگریم هر دو نیکوست

حسین بن علی گل، او گلاب است

مدینه سایه و او آفتاب است

ولادت نامه اش یک آسمان نور

شهادت نامه اش یک انقلاب است

به قربان دو چشم نیم بازش

که نه بیدار می باشد نه خواب است

حیاتش بسته بر تیر محبت

عروجش بر فراز دوش باب است

به شیر مادرش سوگند کاین طفل

وجودش تشنۀ اسلام ناب است

مگر تیرش کند سیراب از آب

و گر نه، پیش او سراب است

به خود گوید که من مشتاق تیرم

اگر چه طفل شیرم طفل شیرم

من آن طفلم که لب ناشسته از شیر

سپر کردم گلوی خویش بر تیر

کتاب عشق بازی آیه آیه

به خون حنجرم گردیده تفسیر

دلم آرام و جانم در تب و تاب

لبم خاموش و فریادم جهانگیر

خدا از شیر خواری عاشقم کرد

که شستم دل زآب و دست از تیر

چو خندیدم به پیکان در دم مرگ

ملک فریاد زد تکبیر، تکبیر

به بذل جان، علی گردید پیروز

به خون خویش اصغر کرد تطهیر

اگر چه از نوا گردید خاموش

زند از نخل (میثم) خون او جوش