امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
یوسفِ یوسفِ زهرا که دو صد یوسف مصر(مدح)

 

 

یوسفِ یوسفِ زهرا که دو صد یوسف مصر

زندگی یافته از بوی خوش پیرهنش

حسن تصویر نبی جلوه گر از آینه اش

عطر گلزار ولایت دمد از یاسمنش

تیرها در صف پیکار، به تن بال و پرش

تیغ ها شانه به گیسوی شکن در شکنش

تشنه لب بود، زمیدان به حرم تاخت فرس

تا مگر آب دهد حجّت حّی زمنش

لالۀ عارضش از خون جبین تر، اما

بود چون چوبۀ خشکی دو عقیق یمنش

این سؤالیست اگر بود علی تشنۀ آب

بود در چشم فرات آب روان موج زنش

عطش او عطش لعل لب بابا بود

که مگر باز دمد روح ولایت به تنش

شه گرفتش به برو ناله زد از سوز جگر

شرر دل دهان سر زده جای سخنش

گفت بگذار زبانت به دهان بر گیرم

بمکم سیر که آبی رسد از قلب منش

بوسه زد بر لب فرزند و زاشک خجلت

آب می داد به پژمرده گل نسترنش

لب بابا به لب خشک علی بود و علی

اشک از دیده و خون بود روان از دهنش

(میثم) آن لحظه که این نظم جهان سوز سرود

بود در آتش دل حال خوش سوختنش