امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
مدینه در غم ختم رسل عزادار است

 

مدینه در غم ختم رسل عزادار است

فضا به چشم همه تیره چون شب تار است

هنوز پیکر ختم رسل روی خاک است

که گرم توطئه ای شوم، خصم ناپاک است

سقیفه مرکز شورای دشمنان خداست

چه فتنه های عظیمی درون آن پیداست

به اسم دین همه گردیدند دشمن دین

برای غصب خلافت گرفته اند کمین

ولایت علوی را به زور بستانند

چو پیرهن به تن یک دگر بپوشانند

در آن سقیفه ابوبکر را عَلَم کردند

نه با علی، که به خلق جهان ستم کردند

به اسم شرع زده ریشه ی شریعت را

که رو به قبله ببرّند سر، حقیقت را

غدیر مرکز شورای کلّ امّت بود

بزرگ بانی آن خاتم نبوّت بود

سقیفه توطئه ی غصب حقّ حیدر بود

سقیفه صحنه ی یک جنگ، با پیمبر بود

غدیر نقطه ی عطف امامت حیدر

سقیفه آتش یک فتنه زیر خاکستر

سقیفه ظلم و جنایات بی نهایت داشت

غدیر، آیه ی نورانی ولایت داشت

عجب به فاطمه ی داغدیده همدردند

به جای لاله بر او بار هیزم آوردند

شراره از درِ بیت الولایه بالا رفت

صدای ناله زهرا به عرش اعلی رفت

به سنگ فتنه شکستند قلب مولا را

برای غصب خلافت زدند زهرا را

حقوق باغ و گل و باغبان ادا کردند

زشاخه غنچه ی نشکفته را جدا کردند

طناب را چو به بازوی باغبان دیدند

به ضربه میوه ی نارس زباغ او چیدند

چه میوه ای، نخل دلِ رسول خدا

شهید اوّل راه علی گُل شهدا

سلام باد به تنهاترین امید علی

که هم امید علی بود و هم شهید علی

به آن شهید که حس کرد ضربت در را

به آن شهید که هرگز ندید مادر را

به آن شهید که آتش زند به جان، یادش

به آن شهید که نشنیده ماند فریادش

شهید بیت ولا کشته ی ولی، محسن

قوی ترین سند غربت علی، محسن

به نخل سبز ولا نارسیده «بَر» محسن

اگر شهید نمی گشت پشت در، محسن

به بحر نور، هزاران هزارها دُر بود

زمین زکثرت سادات محسنی پر بود

به دشمنیّ علی قلب احمد آزردند

چه زود عهد نبی را زیاد خود بردند

لباس عزّت اسلام را زتن کندند

به سانِ پیرهن کهنه دور افکندند

نه خون محسن زهرا نثار مولا شد

شروع کشتن آل علی از اینجا شد

نه خون آل علی، خون شیعه ریخت به خاک

به سان حجر و سعید و رُشید و میثمِ پاک

عذار فاطمه آن عصمت خدای ودود

خدا گواست شد از سیلی سقیفه کبود

به خون شیعه ی پاک خدا پرستِ علی

که بسته شد به طناب سقیفه دستِ علی

غلاف تیغ سقیفه به دست قنفذ بود

شکست بازوی زهرا از آن و گشت کبود

چرا نباشد از این قصّه قلب من مجروح

که شد زتیر سقیفه تن حسن مجروح

قسم به جان محمّد (ص) قسم به ذات خدا

سر حسین به تیغ سقیفه گشت جدا

سقیفه بر کف از آغاز تازیانه گرفت

سقیفه حنجر شش ماهه را نشانه گرفت

سقیفه باعث بیداد خار با یاس است

سقیفه تیر جفایش به چشم عبّاس است

سقیفه از ره بیداد آتشی افروخت

که در شراره ی آن دامن ولایت سوخت

تن مقدّس دخت علی ولی الله

زتازیانه ی دست سقیفه گشت سیاه

اله من، اَحد من، خدای دادارم!

گواه باش که من از سقیفه بیزارم

گواه باش خدایا غدیر جانِ من است

من از تبار غدیرم، غدیر از آن من است