آفتــــاب است و زمیـن آتــش ســوزنده شده
کــوفه مرده است ولی فتنه درآن زنده شده
دیگــــر از حــــد گذراندند ستمکاری را
رذلی وپستی و نامـردی وبیعاری را
بــانــوان حــــرم وحــی اسیرنـد اسیـر
کفـرکیشـان ستمپیشـه امیرنـد امیـر
کـوفیـان اشــکفشـانند ولـی ننگزده
دست بــر دامـن نامردی و نیرنگ زده
پیشبـاز آمـده، پاداش بـه حیـدر دادند
نــان و خـرمـا بـه عزیزان پیمبـر دادند
آل خـورشیـد اسیـر سپـه شـب بودند
شهـــدا منتظـــر خطبــۀ زینـب بـودند
کــوفه با وسعت خود صحنۀ محشر شده بود
محمل دخت علی منبرحیدرشده بود
شهـر،با اُسکتوی زینب،خاموش شده
سرشاه شهدابرسر نی گوش شده
اشک شوق است که جاری شده ازچشم حسین
پـای تـا سر شده زینب شرر خشم حسین
قلـب بیـدادگـران یکسـره در تیررسش
خون جوشان خدا موج زند در نفسش