امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
اگر تا قیامت عذابم کنی

 

اگر تا قیامت عذابم کنی

از آن به که یکدم جوابم کنی

من آن خار راهم که خواهم چو گل

بجوشانی آنگه گلابم کنی

به سوزی که بر سینه ام داده ای

چنان آتشم زن که آبم کنی

دلم  همچو جامی سر دست تو است

بگردان که مست و خرابم کنی

من آن آب تلخ گِل آلوده ام

تو خود می توانی شرابم کنی

زبند هواها نجاتم ببخش

که در بندگی انتخابم کنی

شدم خاک راه سگان درت

که با این سمت انتخابم کنی

ز تو کم نگردد، فزاید به من

گر از دوستانت خطابم کنی

بسوزان بسوزان به بادم بده

مبادا به هجران عذابم کنی

کم از ذّره ام بر تو آسان بود

که با یک نگه آفتابم کنی

بر آرم سر از بام هستی اگر

تراب ره بو ترابم کنی

گنه کارتر از همه «میثمم»

نگاهی که غرق ثوابم کنی