امروز یکشنبه ، ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
اجـر و پــاداش رسالت، شعلـۀ آذر نبود

 


یاری حیدر

 

 

اجـر و پــاداش رسالت، شعلـۀ آذر نبود

 

این همـه آزار، حق دخـت پیغمبـر نبود

 

چهرۀ انسیـه الحـورا و ضـرب دست دیو

 

فاطمـه آخــر مگـر محبوبــۀ داور نبود؟

 

فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه!

 

حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود

 

از فشار در همه اعضای او درهم شکست

 

فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود

 

دست او بشکست اما دست مولا را گشود

 

غیر او کـس را تـوان یـاری حیـدر نبود

 

فاطمـه تنهـای تنهـا در پـس در اوفتاد

 

هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود

 

در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند

 

سنگ‌دل‌تر هیچ‌کس از قنفذ کافـر نبود

 

قاتل بیدادگر با پـا صـدف را می‌شکست

 

در میان آن صدف آخـر مگر گوهر نبود

 

بر تسلای دل صـاحب‌عـزا گُل مـی‌برند

 

گوییا اینجا ز هیزم دسته‌گل بهتر نبود!

 

«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی

 

تـازیانــه احتـرام ســورۀ کوثــر نبود

 

 

صدف نبوت 5  غلامرضا سازگا