امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مرغ شب به لانه غم سرفرو ترم

 

از مرغ شب به لانه غم سرفرو ترم

تیری بزن که صید کنی چون کبوترم

جز در هوای وصل تو ای باغ آرزو

از لاله های سوخته بی آرزو ترم

با آنکه مثل باغ گلم جلوه داده ای

از خارم به پیش تو بی رنگ و بوترم

در گیر و دار حادثه لب بسته ام چنان

کز راز ناشناخته بی های و هوترم

این آبرو که یافتم از خاک کوی تواست

ور نه زخاک پیش تو بیآبرو ترم

با پای خسته و پر و بال شکسته ام

از باد صبح در طلبت راه پوترم

چشمم شده پیاله پر خون زاشگ و باز

از جام می به محفل تو خنده رو ترم

هر چند کم زساغر از باده خالیم

با فیض چشمت از همگان پر صبوترم

پروانه ام به محفل عشقت گواه باش

کز شمع هم در انجمنت راستگوترم

در هفت شهر عشق تو مویم سفید شد

اما زطفل گمشده ای کو بکوترم

من یا علی اگر چه بدم «میثم» توام

خارم ولی بفیض تو از گل نکو ترم