امروز چهارشنبه ، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
با دوست باش با دوست ای دوست تا که هستی

 

 

با دوست باش با دوست ای دوست تا که هستی

هر جا روی همه اوست امید برکه بستی

پیمانه گشت لبریز با نفس فتنه انگیز

بهر نبرد برخیز آخر چرا نشستی

صدبار حق شنفتی یکبار حق نگفتی

تا زیر گل نخفتی از دل برآر دستی

در کودکی که پستی دور شباب مستی

پیری ضعیف سستی پس کی خداپرستی

حکم ثواب در گوش بار گناه بر دوش

نه عقل مانده نه هوش مرگت رسیده مستی

با غیر آرمیدی از آشنا بریدی

ای وای بر تو دیدی پیمان خود شکستی

تا دزد مالت آمد جنگ و جدالت آمد

چون دزد حالت آمد آیا زخواب جستی؟

سرمست جام دنیا در بند دام دنیا

غافل به کام دنیا از باده الستی

این است پند «میثم» گیرم توئی و عالم

مرگ آیدت مسلّم هر جاو و هر که هستی