امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
با صد هزار دیده در بحر نور باشم

 

 

با صد هزار دیده در بحر نور باشم

روی تو گر نبینم بهتر که کور باشم

عمری اگر بماند سر بر فراز دارم

خوشتر بود که از تو یک لحظه دور باشم

چشمی بده که هر سو روی تو را ببینم

حالی بده که هر دم در سوز و شور باشم

چشمم چو چشمۀ خون دل پاره ای ز آتش

تا چند اشک ریزم تا کی صبور باشم

دردا که کورم از تو پیش تو دورم از تو

هم در فراق گریم هم در حضور باشم

آیا شود پسندی از لطف خود که چندی

در خدمت سلیمان کمتر ز مور باشم

چشم تو کرده مستم در عشق کافر استم

گر دل دهم به غلمان یا مست حور باشم

الغوث یابن طاها عجّل علی ظهورک

تا کی در انتظار روز ظهور باشم

ای مهر عالم افروز تا چند بیتو هر روز

در پرده های ظلمت جویای نور باشم

من «میثم» شمایم پیش شماست جایم

بر اوج تخت شاهی یا قعر گور باشم