امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت

 

باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت

باز از دریای ایمان آسمان گوهر گرفت

در میان هاله های غم چهره ی حیدر گرفت

بهترین یار محمّد را اجل در بر گرفت

باز از سنگ حوادث قلب پیغمبر شکست

بر دل شیر خدا دادغ ابوطالب نشست

آه یاران، یار ختم المرسلین از دست رفت

یار قرآن، یار احمد، یار دین، از دست رفت

حافظ اسلام و دین راستین از دست رفت

والد مولا امیرالمؤمنین از دست رفت

ای سپهر نور، دریای کرامّت یا علی

در غم بابا سرت بادا سلامت یا علی

او مسلمانی مجاهد رهبری آگاه بود

کوه پیش کفّه ی ایمان او چون کاه بود

با محمّد همدم و همسنگر و همراه بود

مثل فرزندش علی یار رسول الله بود

فاش گفتم فاش گویم گر ابوطالب نبود

این چنین ختم رسل بر مشرکین غالب نبود

او چو دریا بود و حیدر گوهر رخشان او

با محمّد از ازل خورده گره پیمان او

شیر حق از کودکی پرورده ی دامان او

بود سنگین تر زخلقت کفّه ی ایمان او

این سخن بس در جلال و اعتبار و رفعتش

بر محمّد گشت عام الحزن سال رحلتش

نور ایمان بر فلک می رفت از رخسار او

شاد می شد خواجه ی لولاک از دیدار او

با ملک پرواز کرده جعفر طیّار او

فاتح احزاب و خیبر حیدر کرار او

پافشرد و غافل از پیغمبر اکرم نبود

بر پیمبر داغش از داغ خدیجه کم نبود

صُلب او باید به دُرّی چون علی گردد صدف

کس ندارد غیر از او در کلّ خلقت این شرف

آری آری این خلف باید زصلب این سلف

یار احمد آن سلف جان محمّد این خلف

بود در موج شدائد چشم پیغمبر به او

می سزد تا او به حیدر نازد و حیدر به او

تا که از باغ و گلستان آید در وجود

تا صیام است و قیام است و رکوع است و سجود

هم زکلّ خلق هم از خالق حیّ ودود

بر امیرالمؤمنین و بر ابوطالب درود

نقش لبخند محمّد در لب خندان او

نخل «میثم» بارور از مدح فرزندان او