امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
چه خوش است اگر ببینم عرفات و کربلا را

 

چه خوش است اگر ببینم عرفات و کربلا را

حرم عزیز زهرا، شب مشعر و منی را

چه نکوتر ار به بینم رخ یار را در آنجا

که توان به روی او دید جلوات کبریا را

چه خوش است اگر بپوشم به بدن لباس لحرام

به حرم روم بخوانم بخ زبان دل خدا را

به خدای کعبه سوگند همه حجّ من حسین است

به دو صد منی نه بخشم عرفات کربلا را

عرفات باشد آنجا که خدای حقتعالی

به حسین خود ببخشند همه جرم ماسوا را

عرفات باشد آنجا که حسین شست با خون

به جلال کبریایی رخ کبریا نما را

عرفات کوی مهدی ست عرفات روی مهدیست

چه شود به یک تماشا بدهد مراد ما را

گل فاطمه کجایی تو تمام حجّ مایی

چه شود دمی نمایی تو جمال دل ربا را

تو مقام را مقامی تو به چار رکن رکنی

تو حرم کنی حرم را تو صفا دهی صفا را

به تبسّمت سلامم حَرَم خدا حرامم

که بگردم و نبینم مه طلعتت نگارا

همه حجّ ما بود این که به یک نگاه شیرین

به روی خدا نمایت نگرم آشکارا

نگهی به چشم «میثم» که کند دمی نگاهت

که نگاه پاک باید به رخ تو شهریارا