امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست

 

در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست

با روی تو به باغ جنانم نیاز نیست

دل با تو و تو با دل من حرف می زنی

با این دو گفتگو به زبانم نیاز نیست

وقتی خیال سایه ات آید به دیده ام

دیگر به آفتاب جهانم نیاز نیست

با این قیامتی که بپا کرده قامتت

دل باختن به سرو روانم نیاز نیست

دلدار من تویی که زدل، دل بریده ام

جانان من توییّ و به جانم نیاز نیست

تنها نشان عاشق تو بی نشانی است

من عاشقم به نام و نشانم نیاز نیست

دل شسته، چشم بسته ام از هر چه هست و نیست

جز دیدن امام زمانم نیاز نیست

هر عضوم از فراق رخش ناله ای زند

دیگر به اشگ و آه و فغانم نیاز نیست

هر جمله وصف یار، دو صد عِقد گوهر است

«میثم» دگر به دُرّ گرانم نیاز نیست