امروز چهارشنبه ، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دل اگر نیست تمنای وصال یارش

 

 

دل اگر نیست تمنای وصال یارش

دل مخوانید که خوانند کم از مر دارش

یارب آن یوسف حسنی که زمن دل میبرد

کرمی کرده و باز آر سوی بازارش

تن اگر مرد شود زنده به اعجاز مسیح

دل اگر خفت که خواهد که کند بیدارش

هر که آسان گذرد در ره جانان از خویش

دیدن آن رخ زیبا نبوده دشوارش

عشق آن نقطه غیبی است که از روز ازل

آسمان بود یکی دایره از پرگارش

دل که عمری به طبیبان جهان ناز فروخت

چشم بیمار که کرده است چنین بیمارش

یارب آن لاله که نوش همه از خنده اوست

تو در این یاغ مصون دار زنیش خوارش

بلبل آن روز که هم صحبت گل گشن به باغ

ریخت فیض دم روح القدس از منقارش