امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دل تشنه ی داغ لب عطشان حسین است

 

 

دل تشنه ی داغ لب عطشان حسین است
جان سوخته ی سینه ی سوزان حسین است 
از روز ازل، چرخﹾ قدش بود کمانی 
تا شام ابد سر به گریبان حسین است 
تنها نه غروب دهم ماه محرم 
تا حشر، زمانﹾ شام غریبان حسین است
هر دیده که لبریز شد از اشک بدانید
آن دیده یم رحمت و غفران حسین است 
تیغی که کشیدند به حلقوم شریفش
خجلت زده از فاطمه، گریان حسین است
تیری که فرو در جگر تشنه ی او رفت 
شک نیست که آن نیز به فرمان حسین است 
زخمی که به پیشانی نورانی او ماند
مهر سند زند ه ی پیمان حسین است 
چوبی که به دندان ثنایاش عدو زد 
تا حشر خجل از لب و دندان حسین است
در شام بلا طشت طلا زیر همان چوب 
آیات خدا بر لب عطشان حسین است 
با پور معاویه همان چوب و همان طشت 
گفتند نزن! فاطمه مهمان حسین است! 
یک سو به لب خشک حسین آیه ی قرآن 
یک سو به فلک ناله ی طفلان حسین است 
از حادثه ی شام بلا تا صف محشر 
این شهر پر از نغمه ی قرآن حسین است 
حق گفتن و سر دادن و از پا ننشستن 
منشور نخست و خط پایان حسین است 
تن مصحف و خون جوهر و نیزه قلم وحی 
آیات خدا زخم فراوان حسین است 
تا صبح قیامت اگرش عمر ببخشند 
میثم همه دم عبد و ثنا خوان حسین است