امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیگر کسـی نمی‌زنـد از بیتِ ما دری

 

 

داغ دیگر

 

 

دیگر کسـی نمی‌زنـد از بیتِ ما دری

 

از مـن غریب‌تـر نتـوان یـافت مادری

 

سلمان هم از عیادت من پا کشیده است

 

ای مرگ، لااقل تو به زهرا بزن سری

 

چون شمع، آب گشته‌ام از آتش فراق

 

دیگـر نمانـده از مـن مظلومه پیکری

 

ای کاش بهـر یاری مـا بـود حمزه‌ای

 

ای کـاش یـار شیـر خدا بود جعفری

 

جـز مـن میـان آن همـه اولاد انبیـا

 

دنـیا ستـم نکـرده بـه دخت پیمبری

 

تا گشته است دور زمان، چشم روزگار

 

مثـل علی غریب ندیـده است رهبری

 

جز من به پیش دیدۀ گریان همسرش

 

نقش زمین نگشته در خـانه همسری

 

پهلویــم از فشـار شکست و نداشتم

 

جز محسنم به پشت در خانه یـاوری

 

من دخت مهربـانیم و روی صــورتم

 

مانده است جای سیلی دیو ستمگری

 

«میثم!» هنــوز داغ پـدر بود بر دلم

 

بگذاشتنـد بــر جگـرم داغ دیگـری

 

صدف نبوت 5  غلامرضا سازگار