شـرف را تـا ابـد پاینده کردی شهادت را به خونت زنده کردی تسلـی تـا دهـی قلب پدر را به پیش تیر قاتل خنده کردی **** به حلقت تیر کین بنشست اصغر! تو را دادم چه زود از دست اصغر! خودم دیدم که این تیر سه شعبه نفس را بر گلویت بست اصغر! **** ز اشکم خون به قلب سنگ کردم نفس را در گلویم تنگ کردم گرفتم دست خود زیر گلویت ز خونت صورتم را رنگ کردم **** به قلبم حرمله تیـر خطـا زد گلـوی نـازک طفـل مـرا زد دو چشم بود بر زخم گلویش در دستش بسته بود و دست و پا زد **** کسی چون من گل پرپر نبیند گلـوی پـاره اصغـر نبینـد بدست خویش کندم قبر او را که این قنداقه را مادر نبیند