امروز شنبه ، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای دل داغدار من صحنه ی کربلای تو

 

ای دل داغدار من صحنه ی کربلای تو

هر نفسم شراره ی آتش خیمه های تو

یوسف کربلای من شهید نینوای من

از چه برهنه ای، چه شد پیرهن و ردای تو

گه به فراز نیزه ها، گه به کنار قتلگه

می نگرم به روی تو، می شنوم صدای تو

میوه ی قلب مادرم چنین نبود باورم

که بین دشمنان تو گریه کنم برای تو

ماه به خون خضاب من، همیشه آفتاب من

از چه به خاک خفته ای چشم من است جای تو

نیزه ها شکسته ها همه دور تو گرم زمزمه

مانده هنوز در گلو ذکر خدا خدای تو

بهر زیارت تنت آمده ام به قتلگه

کوفه روم به دیدن رأس زتن جدای تو

زائر پیکر توام همسفر سر توام

همره نیزه دارها می دوم از قفای تو

گاه کنار پیکرت بوسه زنم به حنجرت

گه به زیارت سرت سرشکنم به پای تو

در یم خون به من دعا از گلوی بریده کن

که بوده در نماز شب بر دو لبم دعای تو

شعله ی آتش غمت گشته نصیب «میثمت»

مانده به بند بند او ناله ی نینوای تو