امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای تمام آفرینش خشتی از ایوان تو

 

ای تمام آفرینش خشتی از ایوان تو

علم شرق و غرب عالم سطری از قرآن تو

آسمانی ها زمینی ها همه مهمان تو

گل کند جان مسیح از غنچه ی خندان تو

خنده ی خورشیدها از گوهر دندان تو

عقل ها مبهوت تو مجنون تو حیران تو

آسمانی ها همه مرهون ارشاد تواند

دستگیران جهان محتاج امداد تواند

شهریاران بنده ی سلمان و مقداد تواند

چار اُمّ و هفت اَب در خطِ اولاد تواند

انبیا یکسر بشیر صبح میلاد تواند

نورها بر قلبشان تابیده از فرقان تو

انبیا یک کاروان، تو کاروان سالارشان

خوب رویان مشتری، تو یوسف بازارشان

خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان

کلّ انسانها تویی تنها تویی غمخوارشان

مسلمین در خواب غفلت خفته تو بیدارشان

بی خبر از دشمنان عترت و قرآن تو

تو سراپا جانِ جانِ امّتی امّت چو تن

تن شود بی تاب اگر یک لحظه جان بیند محن

با اهانت بر تو، امّت شد چو بحری موج زن

در خروش آمد بسی پیر و جوان و مرد و زن

رهروان تو سزد مانند چوپانِ قَرَن

بشکند دندانشان، چون بشکند دندان تو

ای که کرده ذات معبودت حبیب خود خطاب

ای فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب

گر جسارت کرد بر تو ابلهی حیف از جواب

تو به وسعت فوق اقیانوس و او کم از سراب

با صدای سگ نگردد کم فروغ آفتاب

می درخشد تا قیامت نورِ بی پایان تو

از فروغ رحمتت لبریز ظرف عالم است

چون تو قامت برفرازی گردون خم است

لیله ی میلاد تو عید کمال آدم است

خاصه در سالی که آن سال رسول اعظم است

پایه ی توحید تو همچون کتابت محکم است

ثبت گشته بر جبین آسمان عنوان تو

چارده قرن است دنیا محو عدل و داد توست

آه مظلومان عالم بانگی از فریاد توست

بردگی محکوم تو آزادگی آزاد توست

تا خداییّ خدا ملک خدا آباد توست

هفته ها و روزها و لحظه ها میلاد توست

بسکه جوشد گوهر علم از یم عرفان تو

تو به جای سیم و زر، احسان و عدل اندوختی

تو نگاه مرحمت حتیّ به دشمن دوختی

تو برای خلق همچون شمع سوزان سوختی

تو زحکمت در دل انسان چراغ افروختی

تو به جای اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختی

می درخشد علّم القرآن به الرّحمان تو

آمدی ای تا ابد در سینه ها نور، آمدی

آمدی ای موسی برگشته از طور، آمدی

آمدی ای رایتت پیوسته منصور، آمدی

آمدی ای ملک هستی از تو معمور، آمدی

آمدی ای چشم بد از عارضت دور، آمدی

خنده کن، ای صبح مشتاق لب خندان تو

کیست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد؟

کیست تا مرد دو عالم همچو حیدر پرورد؟

کیست تا در بوستان وحی، کوثر پرورد؟

کیست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد؟

یا چو زینب دختری در حدّ مادر پرورد

ای امیرالمؤمنین پرورده ی دامان تو

حِکمت از اسلام ناب توست جاری بیشتر

دانش از حکم و کتاب توست ساری بیشتر

سرفرازان را به کویت خاکساری بیشتر

از تو می خواهند جنّ و انس یاری بیشتر

آنچه کلّ انبیا دارند داری بیشتر

ای نبیّین میهمان سفره ی احسان تو

عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست

دو سپهر معرفت دو کفّه ی میزان ماست

کلّ دنیا ما همانا عترت و قرآن ماست

دو سپهر معرفت دو کفّه ی میزان ماست

کلّ دین ما همانا عترت و قرآن ماست

حفظ این دو از روز ازل پیمان ماست

پیروی زین دو امانت عزّت و ایمان ماست

کیست «میثم» مدح خوان عترت و قرآن تو