امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
امشب آوای خوشی روح فزا می آید

 

 

امشب آوای خوشی روح فزا می آید

لشکر نور از آن سوی فضا می آید

بوی گل از نفس باد صبا می آید

دسته دسته ملک از اوج سما می آید

سجده آرین که بی پرده خدا می آید

وز پس پرده امام الشهدا می آید

چشم بگشوده جمال ازلی را بینید

گل رخسار حسین ابن علی را بینید

آمد آن عبد خدائی که خدایش گویند

انبیا یکسره روحی به فدایش گویند

خلق عالم همه پاسخ به ندایش گویند

همه خوبان جهان جان به فدایش گویند

سر ز تن در ره معشوق جدایش گویند

سید جمع تمام شهدایش گویند

خرم آن لاله که عطرش همه جا را پر کرد

رحمت واسعه اش ملک خدا را پر کرد

خضر اگر تشنه شود داغ لب اوست

طور اگر شعله کشد ز آتش تاب و تب اوست

روزها یکسره روز وی و شب ها شب اوست

این نه کفر است خدا شیفته یا رب اوست

هر چه خاموش شود نورفشان کوکب اوست

عاشقی مذهب او کرب و بلا مکتب اوست

نور قرآن همه در مصحف رویش پیداست

هرچه دل گم شده در حلقه مویش پیداست

سوزد از آتش او در دل دریا ماهی

بر دو دنیاست گدای در او را شاهی

بی چراغش همه را تا به ابد گمراهی

در رگ خلقت او خون عدالت خواهی

خلق را گرد هم از رتبه او آگاهی

بیم دارم همه گردند حسین اللهی

نه خداوند بود نه ز خداوند جداست

این همان خون خدا و پسر خون خداست

حسن او طاها و خط او یاسین است

دهن احمد با یاد لبش شیرین است

بالش و بستر نازش پر حور العین است

دامن فاطمه از طره اش عطر آگین است

خازن خلد به مسکین درش مسکین است

فطر سا آن که تو را بال یبخشد این است

به امید آی در خانه مولی الکونین

این حسین است حسین است حسین

چاره ساز همه اما همه بیچاره او

سرخ رودین حق از سرخی رخساره او

مصحف عشق شهیدان تن صدا پاره او

همه قرآن نازل شده درباره او

انبیا دست گرفتند به گهواره او

اولیا یکسره دلداه و آواره او

اشک از دیده روان خنده برویش بینید

نقش گلبوسه احمد به گلویش بینید

بی حسین بن علی اجر عبادت نار است

گل اگر بشکفد از شاخه طوبی خار است

سدره گر آب ز اشکش نخورد بی بار است

ای خوش آن دیده که از اشک طوبی خار است

ای خوش آن سینه که از آتش او سرشار است

به خدائی که کریم و احد و دادار است

این شهیدیست که خون شهدا زنده از اوست

تا خدائی خدا دین خدا زنده از اوست

علی فاطمه دادند و را دست به دست

عقل اول شده از جام نگاهش سرمست

ای فدای پر قنداقه او هر چه که هست

این حسین است حسین است که از روزالست

ز خدا عهد گرفت و به خدا عهد ببست

تنش از تیغ درید و سرش از سنگ شکست

بدنش زیر سم اسب و سرش بر سر نی

گفت عاشق ره معشوق چنین سازد طی

ای حرم خانه دل همچو خدا خانه تو

آفرینش ز ازل سوخته پروانه تو

آدم وحور و ملک یکسره دیوانه تو

رشته جان جهان نرگس جانانه تو

سرنوشت همگان نقش به یپمانه تو

در مکنون خدا اشک غریبانه تو

بس که با یاد غمت در سرما شور بود

روز میلاد تو هم لیله عاشورا بود

ای خیال رخت از گلشن رضوان خوشتر

خار صحرای تو از لاله و ریحان خوشتر

زخمت از مرهم و درد تو ز درمان خوشتر

آتش عشق تو از چشمه حیوان خوشتر

داد جان به تو از داشتن جان خوشتر  

حرمت از حرم کعبه به قرآن خوشتر

کعبه یک سنگ نشانست که این بیت خداست

کربلا شسته به خون تو و خون شهداست

آتش عشق تو شد صدر نشین دل ما

با تولای تو آمیخته آب و گل ما

در دو دنیا شده لطف و کرمت شامل ما

تو به دریای بلا کشتی ما ساحل ما

بذر ناکشته شده دوستیت حاصل ما

ای قبول غم تو گریه ناقابل ما

تو کز اول به غلامیت مرا پروردی

حال اگر خوبم اگر بد تو قبولم کردی

من کی ام قطره  ولی دست خوش جوی توام

ساکن سایه سر و قد دلجوی توام

شرف آدمی ام این که سگ کوی توام

با همه روسیهی شیفته روی توام

شاعر و ذاکر و مداح و ثناگوی توام

در سکوت سخنم گرم هیاهوی توام

(میثم) در دو جهان یار ندارم جز تو

بپسندم که خریدار ندارم جز تو