امروز شنبه ، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای به مقتل، خدا ثنا خوانت

 

 

 

ای به مقتل، خدا ثنا خوانت

وی سر نیزه صوت قرآنت

دشمن و دوست هر دو گریانت

جنّ و انس و ملک پریشانت

آفرینش محیط احسانت

پدر و مادرم به قربانت

حسن تو مصحف خدای مبین

حّب تو آب زندگانی دین

جسم تو قطعه قطعه روی زمین

تو حسینی که جبرئیل امین

آمده گاهواره جنبانت

پدر و مادرم به قربانت

دل تجلّیگه خدایی تو است

جان پیغمبران فدایی تو است

نای توحید نی نوایی تواست

کعبه تا حشر کربلایی تو است

می زند دست خود به دامانت

پدر و مادرم به قربانت

دوری از تربت تو مشکل من

اشگ دریا غم تو ساحل من

مهر تو باغ و نخل و حاصل من

عطشت کوه آتش دل من

دل من آتش فروزانت

پدر و مادرم به قربانت

صبر، مرهون صبر زینب تو

ماه، شمعی به محفل شب تو

چرخ، مشتاق ذکر یا رب تو

آب، آب از خجالت لب تو

بحر جاری ز چشم طفلانت

پدر و مادرم به قربانت

تو که خود مشعل هدا بودی

تو که بر خلق مقتدا بودی

تو که خورشید ابتدا بودی

تو که آیینۀ خدا بودی

از چه کردند سنگبارانت

پدر و مادرم به قربانت

لاله ها جامه پاره می کردند

باغبان را نظاره می کردند

به گلویت اشاره می کردند

همه با هم شماره می کردند

زخم ها را به جسم عریانت

پدر و مادرم به قربانت

بر رخ یاس ها نشانه زدند

طایران را در آشیانه زدند

به یتیم تو تازیانه زدند

خواهرت را در آن میانه زدند

شد خزان لاله های بستانت

پدر و مادرم به قربانت

سنگ غم بی شماره می بارد

چشم گردون ستاره می بارد

شعله از سنگ خاره می بارد

نخل «میثم» شراره می بارد

در غم سرو یاس و ریحانت

پدر و مادرم به قربانت