امروز سه شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای بـوسه‌گاه خیـل مـلک آستانه‌ات

 


ای بـوسه‌گاه خیـل مـلک آستانه‌ات 
وی داده کعبه تکیه به دیوار خانه‌ات 
مژگان توست تیر محبت کـه هر دلی 
از ابتـدای خـلقت دل شـد نشانه‌ات 
نازم به لطف و مرحمت و رأفتت که هست 
حتی به حشر، بار غم ما به شانه‌ات 
ماییم سائل و تـو خدا را خزانه‌دار 
همچون خدا حدود ندارد خزانه‌ات 
آدم به گندم حرمت خلد را فروخت 
جبریـل بـود شیفتـه دام و دانه‌‌ات 
مـرغ دل مسیـح هم از بام آسمان 
پر می‌زنـد بـه جانب نقاره‌خانه‌ات 
از بس که عاشقم به تو از راه دور هم 
صـورت نهـاده‌ام بـه در آستانه‌ات 
نه غم ز نار دوزخ و نه شادم از بهشت 
داغی مـرا بـه دل نبـوَد جــز بهانه‌ات 
بر غربت تو حجره در بسته می‌گریست 
پـرپـر زدی چـو در بغـلِ نـازدانه‌ات 
«میثم» به هر کجا که رود، آشیان توست 
ای وسعت زمیـن و زمـان آشیـانه‌ات

nbsp;