امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای داده در ماه جمادی فیض از دست

 

 

ای داده در ماه جمادی فیض از دست

برخیز کز جام رجب گردیم سر مست

ماه دعا ماه نیایش ماه توحید

هر شام آن شام دعا هر صبح آن عید

برخیز کز نهر رجب آبی بنوشیم

از دست ساقی بادۀ نابی بنوشیم

برخیز تا عمری بود باقی، کجایی

جام طهورا می دهد ساقی کجایی

برخیز بر زلف عبادت شانه ای زن

پَر در شار عشق چون پروانه ای زن

دل بزم توحید آمده برخیز برخیز

عید آمده عید آمده برخیز برخیز

آغاز ماه است و زمین دریای انجم

تابیده از برج ولا خورشید پنجم

میلاد فرزند امام السّاجدین است

در جلوه روی ماه زین العابدین است

بنت الحسن ای عالمی را کرده گلشن

امشب محمّد (ص) زاده ای چشم تو روشن

این چار خورشید ولا را نور عین است

نجل علی مِهر حسن ماه حسین است

نسل امامان همام از باب و مام است

آری امام ابن امام ابن امام است

این یوسف دو فاطمه در انتصاب است

این یادگار احمد ختمی مآب است

این می فروزد نور را در محفل جان

این می شکافد علم را با تیغ برهان

این است خورشید فروزان هدایت

این میوه ها می چیند از نخل ولایت

ذکر خدا باشد همانا ذکر خیرش

وصف از عزیز او کنم یا از عُزیرش

این ماه را نبود به زیبایی قرینه

دور سر او گشته خورشید مدینه

امشب خدا مرآت احمد آفریده

بار دگر بر ما محمّد (ص) آفریده

در اوّل ماه رجب مهری درخشید

بر چشم عالم تا قیامت نور بخشید

این نازنین فرزند دلبند حسین است

محو خدا و مات لبخند حسین است

تا ماه رویش را حسین ابن علی دید

چون مصحف ختم رسل بوسید بوسید

این است فرزندی که از جدّ کرامش

آورده جابر با ادب عرض سلامش

رخسار او گلزار هستی را صفا داد

انگشت او چشمان جابر را شفا داد

هفت آسمان خشتی ز ایوان رفیعش

گلبوسۀ جبریل بر باب البقیعش

بیماری دل را طبیب حاذق است این

قرآن صامت را زبان ناطق است این

ای سر به خطّ آل پیغمبر نهاده

قرآن فرا گیرید از این خانواده

اینان همانا مخزن سرّ خدایند

اینان چو پیغمبر به قرآن آشنایند

خواهید از قرآن کلام بکر پرسید

بالله قسم باید ز اهل ذکر پرسید

بالله قسم قرآن بی آل رسالت

خواننده ی خود را کشاند در ضلالت

بی نور عترت علم و دانش نار و دود است

هیزم شکن این نار و دود آل سعود است

اینان که از اسلام و قرآن سر شکستند

اجدادشان دندان پیغمبر شکستند

اینان که از اجداد شیطان را مطیعند

ویرانگر قبر امامان بقیعند

در مذهب شیعه نه تنها خار باشند

ز اینان تمام مسلمین بیزار باشند

پیوسته با اولاد پیغمبر به جنگ اند

قرآن سر نی کرده با حیدر بجنگند

بن بازشان یک عمر عاص حیله گر بود

چشم دلش از چشم کورش کورتر بود

ما شیعه یعنی پیرو آل رسولیم

شاداب عطر ناب گلهای بتولیم

دامان ما دامان عزّت بوده ز آغاز

میزان ما قرآن و عترت بوده ز آغاز

ما از سقیفه نه که از نسل غدیریم

بر سینۀ خصم علی پیوسته تیریم

ما شیر حق را تا ابد از رهروانیم

نه اهل صفّین نه جمل نه نهروانیم

ما بعد موسی راه هارون برگزیدیم

از سامری ها تا قیامت سر بریدیم

هرگز نیفتد نغمۀ توحید از جوش

گوساله های سامری خاموش خاموش

در خشم ما برق ستم غدیر است

میلاد ما امروز نه روز غدیر است

ماییم و آل الله و آیات شریفه

نه شافعی نه حنبلی نه بو حنیفه

دنیای دین آباد قال الباقر ماست

عالم پر از فریاد قال الباقر ماست

با حضرت او الفتی دیرینه داریم

هر شب بقیعی در درون سینه داریم

ما اهل درد و اهل سوز و اهل داغیم

هر یک چراغ چار قبر بی چراغیم

دیدیم یک دریای نور این قبرها را

بوسیده ایم از راه دور این قبرها را

زین چار، گیرد فیض ها بسیار کعبه

تو چار قبرش خوانی و من چار کعبه

«میثم» که دارد نور عترت را به سینه

گوید سلام از دور بر شهر مدینه