امروز دوشنبه ، ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای گرامی عمو ای یار پیمبر پدرم

 

 

ای گرامی عمو ای یار پیمبر پدرم

نگهی بر من و خون دل و اشک بصرم


چون پدر رفت عمو جای پدر را گیرد

تو بجای پدرم بین که چه آمد بسرم


تو کمان بر سر بوجهل ستمکار زدی

تو به کف تیغ گرفتی بدفاع پدرم


تو اگر زنده بدی خصم کجا جرأت داشت

که ز سیلی کند آزرده رخ چون قمرم


از مدینه به احد اینهمه راه آمده‌ام

تا ببینی که شده خم بجوانی کمرم


آمدم با تو بگویم که علی مظلوم است

بین شده خانه نشین شوهر خونین جگرم


آمدم با تو بگویم که مرا سخت زدند

گشت ای جان عمو مرگ عیان در نظرم


آمدم با تو بگویم بدنم گشته کبود

آمدم با تو بگویم که چه شد با پسرم


ننهادند نشان بر روی بازو تنها

هست بر سینة مجروح نشانی دگرم


روز و شب با دل شکسته خدا را خواندم

که کند با پدر و با پسرم، همسفرم


هرکس از بهر پدر هدیه برد من باید

قامت خم شده و صورت نیلی ببرم


«میثمم» فاطمه، نظمم همه جا را سوزد

اگر از لطف زنی بر دل خونین شررم