ای کرم، خــاک قدمهـای گدای در تو
ای فـــدای نظر حسن خـدامنظـر تـو
چشــم اربـــاب کــرم مانده به دست کرمت
آبـــرو یـافتـه خورشیـد ز گـرد حرمت
عرش، خشتیست ز ایوان رفیع تــو حسن!
وسعـت ملــک الهیست بقیع تــو حسن!
مهرتوشیرۀ جان،میوۀ باغ دل ماست
قبــر بیشمع و چــراغ تـو چراغ دل ماست
پســـــر اول زهــــــــرا و امـــــام دوم
چارمین فـرد ز پنجـی و فــروغ سوم
بــوسههای نبوی بـر دهنت گل کرده
آیت وحی خـدا از سخنت گل کـرده
بوسه برداشته پیوسته دعا از لب تو
شانۀ عرش، نشـانِ نبـوی مرکب تـو
حسنـی؛حسن خدای احد ذوالمننی
حسنی؛حسن خدای احدذوالمننی
توکریمی تو زعیمی تو امامی تو ولی
کـــرده ده سال امـامت به حسینبنعلی
سینه و شانـه و آغوش محمّد جایت
گـل لبخنـد خـدا ریختـه بـر سیمایت
وسعـت ملـک خـدا سفــرۀ مهمانی توست
خــوشترین ذکـر خـداوند، ثناخوانی توست
تـو ز طفلـی غــم ایـــام، مکــرر دیدی
سوختی،آب شدی،داغ پیمبـر دیدی
شاهـد غـربت و تنهایی حیــدر بودی
تـا اُحـد گریهکنان همـره مـادر بودی
تــو درِ خــانــۀ آتـش زده را مـیدیدی
مــادرت نقـش زمیـن میشد ومیلـرزیدی
قــاتلت اوست که در پیش دو چشمـان ترت
تازیانــه زده بـــر مــادر نیکـــوسیـرت
قاتلت اوست که باخشم،لگد بردر زد
مـادرت نالـه کشیـد ازجگر و پـرپر زد
دوست هـم طعنـه زد و قلب تو آزرد به قهـر
آخرین قاتـل تو زخمزبـان بـود نه زهر
زنـدگانیت همه خون جگـر خوردن بود
کوه انـدوه، سرشـانه خود بردن بود
خـورد شمشیـر ستـم تــا که به فرق پدرت
زخم آن تیغ شد و رفت فرو درجگرت
گشت هرروز جسارت به تو ازاعدایت
بلکـه سجـاده کشیدنـد ز زیــر پـایت
نــه فقـط در غـم تو حیدر و زهرا گرید
بهـر تـو مـرغ هـوا، ماهـی دریـا گرید
گرچه درزندگیتت ظلم فراوان کردند
درعـوض مــوقـع تشییــع تـو جبران کردند!
عــوض گـل کـه گذارنـد بـه آیات تنت
لالهها تیـر شد و رفت فـرو در بـدنت
چـه جگــرها که چو آتش همه افروخته شد
چـه بگویــم؟تـن وتابوت به هم دوخته شد
تیرهایی که بر آن نخل گل یاس زدند
همه را بـر جگـر حضرت عبـاس زدند
داغهــا بـــر جگـــر آل علــی بنهـادند
خوب برختم رسل اجررسالت دادند!
زخمهـا گشت نمایان ز حجاب کفنت
تا حسینبنعلی تیـر کشیـد ازبدنت
سوزهـا را بـه درون جگـر خود پوشید
تا که تیر از گلوی کودک ششماهه کشید
تیرخصم از تن و تابوت گذشت وناگاه
رفـت در دیـــدۀ عبــاس و دل ثارالله
شـد یکی از شرر زهـر و ز تیردشمن
تـن صد چـاک حسین و جگـر پــاک حسن
دل هـر سوختهدل گشت دیار غمشان
اشک «میثم» همهجا باد نثار غمشان