امروز جمعه ، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای کوفه چه ساکت و خموشی (مصیبت)


ای کوفه چه ساکت و خموشی 
خاموشی و سخت در خروشی 
ای مسجد کوفه کو امامت 
محراب علی سرت سلامت 
ای پیر مریض کو طبیبت 
ای منبر کوفه کو خطیبت 
سجادة لاله گون مولا 
انداخته گل زخون مولا 
امروز که آبرو گرفتی 
از خون علی وضو گرفتی 
ای زندگی ات تمام تاریخ 
مظلوم ترین امام تاریخ 
ای کل وجود تربت تو 
شهر تو دیار غربت تو 
هر ظلم که بود با دلت شد 
تا تیغ سقیفه قاتلت شد 
ای عقل نخست هر که هستی 
تو کشتة جهل مردمستی 
با آن همه حسن نیت خویش 
دیدی ستم از رعیت خویش 
کو مالک اشترت علی جان 
سلمان و ابوذرت علی جان 
هر جا که نشانه از غم توست 
صد دجلة اشک هم کم توست 
با آنکه شکافت فرق پاکت 
خون ریخت به روی تابناکت 
زخمیت به زخمة جگر بود 
کز زخم سرت کشنده تر بود 
مشتاق رخ حبیب بودی 
بی فاطمه ات غریب بودی 
بشکافت چو فرق نازنینت 
شمشیر گریست بر جبینت 
خون تو روانه از جبین بود 
پاداش محبت تو این بود؟ 
ای زخم تو زخم آفرینش 
بگریسته بر تو چشم بینش 
ای خاک نشین آسمانی 
ای عرش مکان لا مکانی 
ای قلب نماز سینه چاکت 
ای سجده نهاده سر به خاکت 
ارکان دعا شکست بی تو 
تکبیر به خون نشست بی تو 
تو منتظر وصال یاری 
در بستر مرگ بی قراری 
اطفال یتیم داغدارند 
امشب همه چون تو بی قرارند 
خون گشته روانه در عزایت 
از چشم یتیم بی غذایت 
با قتل تو آه آه کوفه 
خیزد ز درون چاه کوفه 
زخم تو به فرق مرهمت بود 
پایانگر دورة غمت بود 
از فزت برب توست معلوم 
راحت شدی ای امام مظلوم 
آیینة دل ، شکستة توست 
محراب ، به خون نشستة توست 
تا هست به سینه ها غم تو 
تقدیم تو اشک "میثم" تو