امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای سرو خوش رفتار من ای از تواضع یار من

 

 

ای سرو خوش رفتار من ای از تواضع یار من

هم بر لبی گفتار من هم در دلی دلدار من

تو گوهر ناب منی بی تابی و تاب منی

شیرین تر از خواب منی در دیده ی بیدار من

دل عاشق بیدار تو جان کشته ی دیدار تو

پیش گل رخسار تو گلهای عالم خار من

با لاله گشتم روبرو دیدم ندارد رنگ و بو

روی تو کردم آرزو دیدم توئی گلزار من

عمری به سویت می دوم چون از سر کویت روم

باور نمی کردم شوم من عار تو تو یار من

بگذار کز احسان تو خود را کنم قربان تو

این لطف بی پایان تو این جان بی مقدار من

حبل المتینم موی تو حقّ الیقینم روی تو

بی طلعت دلجوی تو صبح است شام تار من

ای جان رفته از بدن ای یوسف دور از وطن

بازآ و لبخندی بزن بر دیده ی خونبار من

من خار گلزار توام من «میثم» دار تو ام

این قلب من این تیغ تو این عشق تو این دار من