امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
گردیدن دور حرمم گشته بهانه

 

گردیدن دور حرمم گشته بهانه

شاید که شوم با تو دمی شانه به شانه

با آن نشان از گُل روی تو ندیدم

جایی نبود کاز تو نجویند نشانه

تو در همه جا پیش منی من زتو دورم

بیهوده تو را می طلبم خانه به خانه

تو با من و من با تو و افسوس که عمری

بی تو شده خونِ دلم از دیده روانه

سوزی به دلم زآتش هجر تو رسیده

کز سینه کشد جای نفس شعله زبانه

دوشم سخن از صبح ظهورت به میان رفت

در باغ گلم زد گل امّید جوانه

چون بلبل گم کرده گلی شاخه به شاخه

می خوانم و یابن الحسنم گشته ترانه

روشن مگر از پیرهن یوسف زهرا

چون دیده ی یعقوب شود چشم زمانه

ای دانه ی مرغ دل، من خال لب تو

باز آی که از هجر تو اشگم شده دانه

«میثم» اگر از دست و زبان دست بشوید

در وصف تو خاموش نشیند؟ به خدا، نه