امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
گل پژمرده از بیداد، مادر

 

 

گل پژمرده از بیداد، مادر

خزان آخر به بادت داد، مادر
خودم دیدم که بابا با گُل اشک

تو را در زیر گل بنهاد، مادر
خودم دیدم که از زندان سینه

نمی‌شد ناله‌اش آزاد، مادر
خودم دیدم که دنبال جنازه

حسینت از نفس افتاد، مادر
خودم دیدم حسن می‌سوخت چون شمع

که شد آب و نزد فریاد، مادر
ز جا برخیز ای غمخوار بابا

که بابا گشته دشمن شاد، مادر
شب تاریک و تشییع جنازه

مرا کی می‌رود از یاد، مادر؟
تو خفتی دست بابا را گرفتند

گهی سلمان گهی مقداد، مادر
به «میثم» گفته‌ام بنویس بنویس