امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
هر که ای مونس جان مثل تو همدم دارد

 

 

هر که ای مونس جان مثل تو همدم دارد

ناز بر همدمی عیسی مریم دارد

گل مهر تو که دل میبرد از باغ بهشت

ریشه با دست خدا در گل آدم دارد

درد تو هر که نگیرد نرسد جز دردش

غم تو هر که ندارد غم عالم دارد

زلف دلدار بود سلسله وحدت ما

نازم آن سلسله کین رشته محکم دارد

چشم عاشق نشود باز به جز بر رُخ دوست

درهم دوست کجا چشم بدرهم دارد

خرم آن سینه که از زخم تواندازد گل

خنک آن زخم که از تیغ تو مرهم دارد

تا به کوی تو نماز آورم ای کعبه عشق

چشمم از خون جگر چشمه زمزم دارد

نه عجب سوزد اگر ملک وجود از سخنم

که دل سوخته ام داغ محرم دارد

زیر کوه غمت ای قبله عشاق حسین

شیعه تا صبح قیامت کمر خم دارد

بحر هستی همه خون است به یاد غم تو

اشک سرخ همگان چشمه از این یم دارد

تا به یاد تو برآرد زسخن آتش دل

سوز یاران شرر از سینه «میثم» دارد