امروز شنبه ، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
حیات خون بود در لاله های باغ ایثارت

 

 

حیات خون بود در لاله های باغ ایثارت 
هزاران دل بود چون نقطه ای کوچک به پرگارت 
نماید فخر بر رضوان، فروشد ناز بر جنت 
نسیمی گر وزد سوی جحیم از پای دیوارت 
تویی وجه الله اعظم، تویی ثارالله اکبر 
که زهرا گیسوان رنگین کند از خون رخسارت 
خلایق روز و شب در فرش می بوسند خاکت را 
عجب نبود اگر گردد خدا در عرش زوّارت 
لوای حمد را فردا علی بر دوش خود گیرد 
عجب نبود اگر آن را دهد دست علمدارت 
میان حلقه های سلسله با پیکر خونین 
مسیحا را دهد جان با نگاهی، چشم بیمارت 
تو هست خویش را در کربلا وقف خدا کردی 
خدا هم با بهای هستی خود شد خریدارت 
تو در مصر ولایت یوسف بازار خون استی 
که تا صبح قیامت همچنان گرم است بازارت 
چنان در خاک و خون دل بُرد رخسارت ز زیبایی 
که وقت سر بریدن بود قاتل، محو دیدارت 
قلم در دست "میثم" مانده، مضمون آفرینی کن 
که در هر سطر سطرم درج گردد، درس ایثارت