امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
هزار مرتبه جانم بگیر و جانم ده

 

هزار مرتبه جانم بگیر و جانم ده

سپس کرم کن و یک لحظه رو نشانم ده

به زیر خاک قدم هایِ خویش خاکم کن

غباری از سر کویت به ارمغانم ده

زخشک سالی اشگم نمانده برگ و بری

کرامتی کن و اشکی به دیده گانم ده

زکوی خویش جوابم مکن، بیا و مرا

سگی حساب کن و مشت استخوانم ده

به زیر کوه فراق تو تا علم گردم

میان سرو قدان قامت کمانم ده

بسوز، حنجره ام را به آتش جگرم

خروش ناله ی یا صاحب الزّمانم ده

به چشمه ی ظلماتم نیاز نیست بیا

شهید خویش کن و عمر جاودانم ده

سرور و غم چه تفاوت کند حکیم تویی

همان که هست قبول درت همانم ده

شرار ناله ی دل بغض شد به حنجره ام

بیا و گوش، به الغوث، الامانم ده

مرا تخلّص «میثم» به نظم کافی نیست

زبان «میثمیم» آرزوست آنم ده