امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
هزاران در به وصفت در دهن هیچ

 

هزاران در به وصفت در دهن هیچ

قلم هیچ و زبان هیچ و سخن هیچ

چه در گردون چه در هامون چه دریا

به جز رویت نبیند چشم من هیچ

اگر چه غایبی در انجم ها

بود بی گفتگویت انجمن هیچ

چنانم آب کن در آتش دل

که گردم در درون پیرهن هیچ

نگویم با تو غیر تو کلامی

ندانم رسم و آداب سنن هیچ

اگر چه تلخی هجران کشیدم

ندارم جز لب شکر شکن هیچ

هزاران حرف دارم با تو اما

نمی گردد زبانم در دهن هیچ

چنان کن تا نخیزد از وجودم

به غیر از ناله ی یا بن الحسن هیچ

ندارم بی تو غیر از نیمه جانی

بیا کاین نیمه جان شد هم به تن هیچ

نشاید یافتن در نخل «میثم»

به جز مدح ولیّ ذوالمنن هیچ