حجت کبریا امام جواد
کعبـۀ انبیـا امام جواد
قبلـۀ اولیـا امام جواد
بابـی انـت یـا امام جواد
بابی انت یا امام جواد
****
تـو ابالهــادی و اباالکــرمی
تـو کلیـمالله مسیــح دمـی
تو مقام و تو حجر، تو حرمی
تـو مراد همـه، تـو باب مراد
تشنــۀ کوثــر ولای تـوام
سرفرازم که خاک پای توام
سائلـم؛ سائـل گدای تـوام
دامنت را ز کف نخواهم داد
نالـه و اشک و آه آوردم
گرد عصیان ز راه آوردم
به حـریمت پنـاه آوردم
کـرمت را نمیبــرم از یــاد
تو ز عالـم گرهگشایی تو
تو امامی، تو رهنمایی تو
تو عزیـز دل رضـایی تو
که رضـا بر لب تو بوسه نهاد
ای به دست تو باز، مشکل من
یـاد رویـت چـراغ محفل من
کاظمیـن تــو قبلــۀ دل من
کعبۀ دل ز جـان سلامت باد
تو جوادی و سائلت عـالم
کمترین سائل درت حاتم
ای فدای کرامتت گـردم
قدر من کم، عنایت تـو زیاد
تو جـواد و پـدر امــام رئـوف
جود کرده به خاک پات وقوف
لطفت افزونتر از حروف و الوف
بلکـه وصفت فراتـر از اعداد
حیف کز حق خود شدی محروم
مثـل اجـداد طاهـرت مظلـوم
کرد یارت ز زهر کین مسموم
شـرر زهـر در دلــت افتــاد
تو که سرو ریاض دین بودی
تو که خود باغبان دین بودی
در امامان جوانتـرین بودی
از چه شد یار مار و زهرت داد؟
تو که بر جسم دین روان بودی
تو که توحیــد را نشـان بـودی
به چه تقصیر تشنه جان دادی؟
رفت آهـت بـر آسمان ز نهاد
دل «میثم» هماره سوزد از این
کـه نهادنـد ای ســلالۀ دیـن
بـدنت را سـه روز روی زمیـن
مثـل جـدت حسیـن از بیـداد