امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
جز ذکر توأم نیست ثنایی و دعایی

 

 

جز ذکر توأم نیست ثنایی و دعایی 
بی حال و هوای تو چه حالی؟ چه هوایی؟ 
بی زخم تو محروم بود سینه ز مرهم 
گر درد نبخشی، چه طبیبی؟ چه دوایی؟ 
بگذار که چون گرد به خاکت بنشینم 
تا بر سر پایم بگذاری، کف پایی 
از مرتبه و قدر و جلالش نشود کم 
گر پادشهی چشم گشاید، به گدایی 
عمری گذراندیم و دریغا که ندیدیم 
روزی که ز ما سر نزند، جرم و خطایی 
از گوشِ کرِ خود، گله داریم وگرنه 
هر لحظه به ما از تو رسیده است، صلایی 
مرغان هوا، خلق زمین، ماهی دریا 
هر یک به زبانی ز تو گویند ثنایی 
ایمن شده از روز مکافات و نگفتیم 
هر لحظة این عمر بود روز جزایی 
افسوس که در کوی تو بودیم و نبودیم 
از پرتو حسنت، نگرفتیم ضیایی 
از زلف تو تحصیل نکردیم عبیری 
وز رنگ تو بر دل نگرفتیم جلایی 
"میثم"، نتوان چید گل از باغ ولایت 
تا دست نیاری به سوی خار بلایی