امروز سه شنبه ، ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
خیزید دو آیینۀ توحید ببینید

 

خیزید دو آیینۀ توحید ببینید
در مشرق یک صبح، دو خورشید ببینید
دو مطلع الانوار درخشید، ببینید
در عید نبی بار دگر عید ببینید

 

عیـد دگـری بـاز دل از خلــق ربــوده
چون حضرت صادق به جهان چشم گشوده

 

امروز گشودند ز رحمت در دیگر
گردید عیان حُسنِ خدامنظر دیگر
از جوفِ حرم گشت برون حیدر دیگر
یا آمده میلاد پیام‌آور دیگر؟

 

این عید جهان گستر شیعه است ببینید
میلاد ششـم رهبر شیعه است ببینید

 

انوار خدا تافته بر بام مدینه
پیراهن نور است بر اندام مدینه
دل می‌برد از اهل ولا نام مدینه
پیچیده به گوش همه پیغام مدینه

 

کامروز دمیده است به تن روح امامت
تبریک که آمد به جهان نوح امامت

 

این آینۀ روی خداوند جلیل است
این گمشدگان را به خط نور، دلیل است
این بر علی و فاطمه پاکیزه سلیل است
این راهبر آدم و موسا و خلیل است

 

ایـن تـا ابـد استـاد اساتید جهان است
با آنکه عیان است، نهان است، نهان است

 

دانش ببرَد سجده به خاک قدم او
تکمیل شده فیض مسیحا ز دم او
دریای کرم بوده نمی از کرم او
پیوسته بوَد علم به ظل علم او

 

بر بام سپهرِ شرفِ اوست ستاره
تا عمر جهان جابر حیان و زراره

 

انفاس مسیحاست مسیحای نسیمش
موسی «ارنی» گو شده در طور حریمش
دل مخزن اسرار خداوند حکیمش
تا حشر رسد بر همگان فیض عظیمش

 

 

دیـوار تجـلای الهـی اسـت رواقش
طاق است میان همگان مؤمن طاقش

 

بی‌منطق او علم بریده است زبانش 
روییده گل «علّم الانسان» ز بیانش
دائم گهر علم بوَد ریگ روانش
علم است و ابوحمزه و حمران و ابانش

 

 

تـا حشـر امیـران سخـن بندۀ اویند
تنها نه همین است بنده او زنده اویند

 

این است که قرآن شده روشن زکلامش
این است که برتر ز مقام است مقامش
این است که دانش شده مرهون قیامش
این است که داده‌است خداوند سلامش

 

سـر تـا قـدم آیینـۀ خیـرالبشر است این
دردانه شش بحر و یمِ شش‌گهر است این

 

ای ملک خداوند گلستان بقیعت
دل‌ها همه زوّار بیابان بقیعت
ارواح رسل، ساکن ایوان بقیعت
جنت همه یک گوشه ز دامان بقیعت

 

 

هر زائر دلداده که بشناخت شما را
از پنجره‌های حرمت دید خدا را

 

مهر تو چو روح آمده در پیکر جبریل
فرش ره زوار حریمت پر جبریل
هر شب حرم خلوت تو مشعر جبریل
از روز ازل سایۀ تو بر سر جبریل

 

 

اوصـاف تــو را غیـر خـداونـد نـدانــد

میثم چه سراید؟ چه بگوید؟ چه بخواند؟