امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
کی ام که با تو کنـم گفتگو، عزیز دلم!

 

 


کی ام که با تو کنـم گفتگو، عزیز دلم!

عنایت تو بـه من داده رو، عزیز دلم

سیـاه رو تر و بی آبروتر از من نیست

مگـر دهـی تـو بـه مـن آبرو عزیز دلم

بسوز و آب کن و شعله زن که بر تو کنم

چو شمع، گریه بی های هو عزیز دلم

اگر عزیز دل خود نگویمت، چه کنم؟

کجا روم؟ به که گویم؟ بگو، عزیز دلم

اگر که با تو نگویم سخن، ببخش مرا

که گریه عقده شده در گلو، عزیز دلم

کنار قبر علی، یا کنار قبر حسین

بگـو کجات کنم جستجو عزیز دلم؟

ز خجلت تـو و شـرم گنـاه، آب شـوم

اگر که با تو شوم رو بـه رو عزیـز دلم

هنـوز یـاد لـب تشنگـان کـرب و بـلا

نگاه تـوست بـه دست عمـو عزیـز دلم

به یاد حنجر خشکی که نهر خون گردید

دو دیـده ام شـده از اشک، جو عزیز دلم

به جستجوی تو «میثم» روا بود که چو باد

تمـام عمـر رود کـو بـه کـو عزیـز دلم