امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
کیستی گرد حرم جانی تو یا جانانه ای

 

 

کیستی گرد حرم جانی تو یا جانانه ای

خانه را درکوفتم دیدم تو صاحب خانه ای

چون کبوتر پر زند گرد سرت مرغ دلم

یا به دام زلفش افکن یا زخاکت دانه ای

من به جائی آمدم کز من نمیباشد خبر

تا سرا پا او شوم ای من برو بیگانه ای

این پر و بال این وجود این هستی این جان و تنم

هر چه میخواهی بسوزان شمع این پروانه ای

گه چراغی در دلم گه آتشی در سینه ام

گه چو قرآن در بغل گه چون ملک بر شانه ای

همچو گل میخندم و شادم که در باغ دلم

هم گلی هم باغبان هم نخل هم زیحانه ای

هر چه آبادم کنی ابر بهارانم تویی

هر چه ویرانم کنی خود گنج این ویرانه ای

«میثم» از جام جنون بر اوج عرفانت برند

از چه گرد عقل میگردی مگر دیوانه ای