امروز پنج شنبه ، ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
ماه ذیقعده! مبارک باد قرص آفتابت

 

 

ماه ذیقعده! مبارک باد قرص آفتابت

همچو باران از سحاب نور می بارد گلابت

بی حساب از آسمان ریزد به دامانت ستاره

بی حجاب آید برون خورشید زهرا از حجابت

جلوه کن تا از فروغت طور دل را نور بخشی

خنده زن تا از سرشک شوق ریزم دُرِّ نابت

دوست داری تا زنخل طور موسای ولایت

میوه ی مدح رضا ریزد به دامن بی حسابت

دوست داری دُور روی یوسف زهرا بگردی

یا که چون پروانه سوزان، کند چون شمع آبت

در طلوع صبح صادق جلوه ای دیگر گرفتی

آفتاب دل فروز نجمه را در بر گرفتی

نجمه ای دریای عصمت را صدف گوهر مبارک

نخل سر سبز گلستان پیمبر، بر مبارک

دیدن روی رضا بر دیده ی پاکت گوارا

مقدم نوزاد تو بر موسی جعفر مبارک

جلوه ی ماه جمال عالِم آل محمّد (ص)

بر امام هفتم و بر آل پیغمبر مبارک

بهترین مادر به دامن برترین فرزند دارد

برترین فرزند بر آن بهترین مادر مبارک

پیروان خطّ اهل البیت را در کلّ هستی

عید میلاد رضا تا دامن محشر مبارک

آسمانی ها زمین بوسند در نزد جلالش

چارده معصوم را دیدند در ماه جمالش

کیست این مولود، از طفلی امام آفرینش

مدحش از صبح ازل ذکر تمام آفرینش

ضامن آهو نه بلکه ضامن کلّ خلایق

در کف عزمش به امر حقّ زمام آفرینش

همچنان پاینده در ظّل لوایش تا قیامت

هم قوام آفرینش هم نظام آفرینش

بر جمال و بر جلال و بر کمال و بر خصالش

هم درود آفرینش هم سلام آفرینش

حاجت کونین می جوشد زخاک آستانش

پرچم حکمش بود بر اوج بام آفرینش

مظهر کلّ صفات ذات پاک حیّ سرمد

مخزن علم الهی عالِم آل محمّد (ص)

ملک ایران حلقه ی انگشتر است و او نگینش

پا به چشم آسمانش دست بر فرق زمینش

حاجت کونین می جوشد زخاک آستانش

دست حقّ پیوسته می آید برون از آستینش

نقش گلبوس ملک پیدا به دست خاندانش

بال حور العین بود فرش قدوم زائرینش

کشور ایران اسلامی بود دارالامانش

حاجت آورده در این دارالامان روح الامینش

هر که بنشیند دمی در سایه ی گلدسته هایش

نی عجب گر آفتاب کعبه گردد همنشینش

اجر زوّارش فزون از زائر ثارالله آمد

بلکه در شأنش زسوی حقّ کمن زارالله آمد

ای خدا را دست قدرت ای خرد را چشم روشن

ای علی را میوه ی دل ای نبی را پاره ی تن

من کجا و مدحت تو ای خدایت مدح گستر

تو کجا و صحبت من ای ولیّ حیّ ذوالمن

کیستی تو کیستی تو کیستی تو کیستی تو

چیستم من چیستم من چیستم من چیستم من

آب جویت رشک زمزم خاک کویت مهر کعبه

ماه رویت وجهَ ربّک، باب صحنت طور ایمن

دست تو دست الهی چشم ما چشم تضرّع

فیض تو ساری به هستی اشگ ما جاری به دامن

من سراپا تیره گی تو کیستی شمس امامت

من کویر تشنه مانده تو همه ابر کرامت

گنبد زرّین تو از مهر گردون دل رباید

خادم درگاه تو پابر جبین عرش ساید

مالک دوزخ ره دوزخ به خدّامت ببندد

خازن جنّت درِ جنّت به زوّارت گشاید

کعبه ی کعبه مزار توست در قلب خراسان

می سزد با چار رکنش در طواف کویت آید

شمع مهمانخانه ات بر قلب مهمان نور بخشد

آب سقّا خانه ات زنگ گناه از دل زداید

چارده معصوم را باید یکی از جمع خیزد

تا مقامت را بگوید تا جلالت را نماید

نی عجب زنگی اگر در حوض صحنت رخ بشوید

ماه کنعان آید و بر حسن او تحسین بگوید

قبر تو در پیکر ایران ما جان است مولا

کعبه ی عشّاق اهل البیت ایران است مولا

یابن زهرا! زائر تو نیست تنها زائر تو

زائر پیغمبر و کلّ امامان است مولا

نی عجب گر میزبان گردد همه خلق خدا را

هر که یک شب در خراسان تو مهمان است مولا

با چنین صحن و رواق و قبّه و ایوان زرّین

قدر تو مانند شام قدر پنهان است مولا

باغ رضوان و قصور و حور ارزانیِّ زاهد

با وجود تو بهشت من خراسان است مولا

من که لایق نیستم تا جزو زوّار تو باشم

لطف کن تا سائلی در پشت دیوار تو باشم

من ندانم کیستم دانم شما را دوست دارم

هر که هستم خاندان مصطفی را دوست دارم

مرغ روحم چون کبوتر پر زند سوی مدینه

هم خراسان هم نجف هم کربلا را دوست دارم

کمتر از آنم که باشم بنده ی شاه ولایت

گر چه خود آلوده ام اهل ولا را دوست دارم

دوستی از دوستان دوستان اهلبیتم

هر که هستم، شیعیان مرتضی را دوست دارم

گر نکیر و منکرم پرسند آوردی چه با خود

در جواب هر دو گویم رضا را دوست دارم

کیستم من تا که باشم «میثم» چون تو عزیزی

دعوتیی کردم مبادا آبرویم را بریزی