ملـک خــدای عــزوجل خیمـۀ غــم است
هنگــامهای بــزرگتر از عرش اعظم است
سوگی وسیع سایه فکنده است بر وجود
داغـی عظیـم بـر جJگـر خلـق عـالم است
روز بــــــزرگ زلــــــــزلـــۀ ارض آمــــــده
یا صبح محشری است که نامش محرم است
در عـــــالـم وجــــود گـــرفتـه خـــدا عـزا
در بــاغ خلــد هـــم کمــر انبیـا خم است
جـوشد در آسمــان و زمیـن خــون تازهای
آن را خــدای عــزوجـل صــاحب دم اسـت
گفتم که سروهای جنان از چه خم شدند
گفتنـد مــاه گــریه و انــدوه و ماتم است
وقتـی در آسمـــان نگــرم بــر ستـــارهها
زخـم حسین پیـش نگـاهم مجسم است
قــرآن پـــارهپــارۀ زهـــرا بـــه روی خــاک
گـــردیده مثــل پیـــرهن لالـه چـاکچـاک