من مریدم مراد میخواهم وصل خیرالعباد میخواهم کمم اما زیاد میخواهم از امام جواد میخواهم
یا جوادالائمه ادرکنی
خاک ابنالرضاست در گِل من مهر او روز حشر، حاصل من همه جا اوست شمع محفل من نقش بسته به مصحف دل من
روسیاهم سفید شد مویم گرد عصیان نشسته بر رویم هر چه هستم گدای این کویم با تمام وجود میگویم
گر چه یا سیدی گنهکارم تو مرا یار و من تو را عارم تو سراپا گلی و من خارم به همه گفتهام تو را دارم
ای ولایت تمام ایمانم کاظمین تو قبلۀ جانم من همه دردم و تو درمانم کی گذاری ز درد درمانم
تو جوادی و من گدای توام مور افتاده زیر پای توام بی نوائی به نی نوای توام همه جا بر در سرای توام
تو که بر ثامنالحُجج پسری نورچشمی و پارۀ جگری سیدی! از پدر غریبتری خواهم از آتش غمت شرری
یار زد همچو مار بر جانت کشت اما غریب و عطشانت داد پاسخ به لطف و احسانت پدر و مادرم به قربانت
مادرت پشت آن درِ بسته دیده گریان و سینه بشکسته سوخت از نالۀ تو پیوسته ای ز بیداد یار دلخسته
با همه لطف و مهربانی تو قاتلت گشت یار جانی تو رحم ننْمود بر جوانی تو ای فدای غم نهانی تو
ای به دامان مهر تو دستم من که از کوثر شما مستم بدم و خویش بر شما بستم هر کهام «میثم» شما هستم