امروز شنبه ، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
مرا امام انس و جان گفته اند

 

 

مرا امام انس و جان گفته اند

مهدی صاحب الزّمان گفته اند

من پسر خون خدا مهدیم

وارث خون شهدا مهدیم

خون خدا جدّ نکوی من است

حضرت عبّاس عموی من است

عموی من کرامت دائم است

عموی من ماه بنی هاشم است

عموی من باب مراد همه است

عموی من عزیز دو فاطمه است

عموی من حسین را یار بود

حامی و سقّا و علمدار بود

عموی من امید اهلبیت است

عموی من شهید اهلبیت است

عموی من قبلۀ اهل ولاست

دیده فرات است و دلش کربلاست

عموی من تشنه ز دریا گذشت

تشنۀ دریا نه ز دنیا گذشت

عموی من به بحر بی تاب شد

آب هم از خجالتش آب شد

عموی من باغ گل علقمه است

عموی من سادات بنی فاطمه است

عموی من تا ببدن داشت دست

چشم زیاری برادر نبست

عموی من نام خوشش دلگشاست

عموی من همیشه مشکل گشاست

عموی من که بوده قلبش کباب

عکس سکینه دیده در موج آب

عموی من با همه آقائیش

همیشه بالیده به سقّائیش

عموی من کیست در اهلبیت

ساقی بیدست و سر اهلبیت

عموی من بر شهدا ماه بود

باب حوائج الی الله بود

عموی منکه پا به هستش زده

دست خدا بوسه به دستش زده

عموی من پروازش تا خداست

سفینة النّجات را ناخداست

عموی من سلام بر صبر او

که آب گشته زائر قبر او

عموی من دیده به قلب کباب

صورت شش ماهه در امواج آب

عموی من به آب هم ناز کرد

با جگر سوخته پرواز کرد

عموی من صورت نورانیش

شسته شده ز خون پیشانیش

دو چشم او دو چشمۀ اشک بود

تمام هستیش همان مشک بود

حیف که بند دلش از هم گسیخت

تمام آرزویش بر خاک ریخت

حیف که چشمش هدف تیر شد

دو دست او جدا ز شمشیر شد

حیف که شد قیام آن خسته دل

به سجدۀ آخر او متّصل

حیف که وقت سجده آن نازنین

دست نبودش که نهد بر زمین

ای بتو تکمیل تمام ادب

پیمبر عشق و امام ادب

ای که غم از شرح غمت سوخته

آب شده آتش افروخته

بهر تو ای دار و ندار حسین

جنّ و ملک ریخت سرشگ از دو عین

صفحه و انگشت و قلم گریه کرد

نیزه و شمشیر و علم گریه کرد

داغ تو ای ساقی بی چشم و دست

پشت حسین ابن علی را شکست

اشک بده تا که بگریم چو شمع

بهر تو در خلوت و در بین جمع

«میثمم» از بار گنه خسته ام

هر چه که هستم به تو دل بسته ام

ای به عطایت نگه عالمین

اکشف یا کاشف کرب الحسین