امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
مسلم که از حسین سلام مکرّرش (مدح)

 

 

مسلم که از حسین سلام مکرّرش

باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش

فرموده مدح و منقبتش را به افتخار

ثاراللّهی که بوده نبی مدح گسترش

ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف

تعظیم می کنند همه در برابرش

حیرت برند اهل فضیلت به رتبه اش

زانو زنند اهل کرامت به محضرش

مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان

از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش

نایب مناب یوسف زهرا که عرشیان

حسرت برند بر شرف خادم درش

اوّل شهید هاشمیان کز جلال و قدر

در شهر کوفه مهدی زهراست زائرش

از سنگ کمتر است به پیش قدوم او

گیرم به خاک ره بفشانند گوهرش

عشق حسین شیرۀ جان گشت در بدن

از لحظه ای که شیر به او داد مادرش

هم خود فدایی ره فرزند فاطمه

هم شد شهید پنج پسر سه برادرش

تقدیم کرد پنج پسر در طریق دوست

حتّی به همره اُسرا رفت دخترش

تعریف کرد و داد خبر از شهادتش

با دیدن عقیل همانا پیمبرش

این است آن شهید که در یاری حسین

تا روز محشر مسجد کوفه است سنگرش

بالای دار رفت و همه سربدارها

گلبوسه می زنند به قبر مطهّرش

زیبد روند خیل شهیدان به پیشباز

افتد اگر عبور ز صحرای محشر

ذیحجّه گشت مفتخر از حجّ سرخ او

از حجّ کعبه گشت عطا حجّ برترش

پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت

زان دسته های نی که عدو ریخت بر سرش

لبّیک او حسین و طوافش به موج خون

تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش

خونش در آب ریخت و لب تشنه داد جان

در اتّحاد با لب عطشان به رهبرش

لب تشنه داد جان و عجب نیست وقت مرگ

ریزد به کام ختم رسل آب کوثرش

بالای دار و دار ندا داد بر همه

کاین میثم است و یوسف زهراست حیدرش

سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم

ای جان فدای پیکر در خون شناورش

یک میهمان و این همه زخمش ز میزبان

بالله نبود هیچکس اینگونه باورش

هرگز گمان نبود که آن خوب تر ز جان

در کوچه ها کشیده شود جسم اطهرش

نام حسین بر لب او بود و بود و بود

تا آنکه ریخت خون شریفش ز حنجرش

این است آن شهید که دیوارهای شهر

گلبوسه ها زدند به روی منوّرش

این است آن غریب که او را پناه داد

یک پیرزن شبانه به بیت محقّرش

این است آن قتیل که بر زندگان دهد

روح حیات از نفس روحپرورش

«میثم» قصیده ای که سرودی به وصف او

فیضی بود ز لطف خداوند اکبرش