امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
روی به هر سو کنم چشم دلم سوی تواست

 

 

روی به هر سو کنم چشم دلم سوی تواست

جنّت اعلای من خاک سر کوی تواست

خلق قیامت کنند گر تو قیامی کنی

محشر کبری همان قامت دلجوری تواست

هر که خدا را شناخت دور تو گردید و گفت

روی تو روی خدا روی خدا روی تواست

جان نه، تمام جهان خاک کف پای تو

دل نه، زمام وجود بسته به یک موی تواست

خضر، حیات ابد یافت ز آب بقا

آب بقا تا بقاست تشنه لب جوی تواست

سلسله در سلسله گرد تواند اهل دل

بسکه دل گمشده در خم گیسوی تواست

تا چند کند وصل تو با همه روز ظهور

غایبی و عالمی پر ز هیاهوی تواست

یوسف زهرا بیا لالۀ طاها بیا

باغ گل دوستان طلعت نیکوی تو است

گر چه ز تیغت جهان پر شود از عدل و داد

تیغ عدالت همان طاق دو ابروی تواست