امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
روزی ندیده ی تو است خورشید دیده ی ما

 

 

روزی ندیده ی تو است خورشید دیده ی ما

حتّی شب فراقی ماه دمیدی ما

ماه هزار خورشید، خورشید طلعت تو است

دُرّ هزار دریاست اشک چکیده ی ما

کوه غم تو ما را در هم شکسته زین رو

خوشتر ز نخل طوباست قدّ خمیده ی ما

زخم فراق داریم هرگز به لب نیاریم

زیرا دهد گواهی رنگ پریده ی ما

با ما اگر نبودی بی ما دگر نبودی

پیوسته همرهت بود آه کشیده ی ما

ای آفتاب زهرا هجران بس است دیگر

بی تو سیاه مانده صبح و سپیده ی ما

با خون هر شهیدی بر لوح دل نوشتیم

تقدیم مقدمت باد گل های چیده ی ما

دنیا در انتظار است اسلام بی قرار است

دین گشته همچو جان بر لب رسیده ی ما

دل را ز غیر رستن بر زلف یار بستن

این است مکتب ما این است ایده ی ما

«میثم» غزل سراید تا روز وصل شاید

بر پای یار افتد رأس بریده ی ما