سیـدی بــازآ کـه پیغمبـر صدایت میزند
مـادرت صدیقـۀ اطهـر صدایـت میزند
بــازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن
دستهای بستۀ حیدرصدایت میزند
چــارده قـرن است کـز قلـب مــزاری گـم شده
پهلوی بشکستۀ مادر صدایت میزند
زخم یاسین،قلب طاها،سینۀ مجروح نور
آیــههای سـورۀ کوثـر صدایت میزنـد
جدمظلومت علی سربرده درآغوش چاه
بادل خونین وچشم تر صدایت میزند
تیـــرباران پیکــر مجـــروح عمّـویت حسن
از کنــار قبــر پیغمبــر صدایـت میزنـد
قــامت خــم گشتــۀ جـدت کنـار علقمه
بــازوی عبـاس نـامآور صدایت میزند
قبــــر ثـــارالله را بنگــر کـــه از پــایین پـا
جسـم صـد چـاک علیاکـبر صدایت میزند
برفـراز دست خونینِ «حسین بن علی»
حلق خونین علیاصغرصدایت میزند
با صدای زخمی خود «میثم» دلسوخته
تـا کـه دارد روح در پیکــر صدایت میزند